به نام یکتای بی همتا
سلام بر همه ی عزیزان و خوانندگان محترم.
من شاپرک ٬ متولد ۶۹ و دانشجوی رشته ی مهندسی برق هستم .
هرچند رشته ی من زیاد با شعر و شاعری در ارتباط نیست ٬ ولی بی نهایت عاشق شعر و مخصوصا شعر معاصر هستم .
در این وبلاگ سعیم بر آن است که شاعران شناخته نشده را به نحوی به خوانندگان بشناسانم و دراین میان شاید با مقداری از خاطرات و دستنوشته ها و عقاید شخصی هم در خدمتتون باشم .
الان برای مقدمه ی شروع وبلاگ ضمن عرض تبریک برای تولد بانو معصومه ( س ) شعر باران از حمید مصدق :
وای باران ٬ باران ...
شیشه ی پنجره را باران شست ٬
از دل من اما ٬ چه کسی نقش تو را خواهد شست ؟
گاه می اندیشم ...
خبر مرگ مرا با تو چه کس می گوید ؟
آن زمان که خبر مرگ مرا ازکسی می شنوی
روی خندان تو را کاشکی می دیدم
شانه بالا زدنت را بی قید
و تکان دادن دستت که مهم نیست زیاد
و تکان دادن سر
که عجب عاقبت مرد ؟
افسوس ٬ آه
کاشکی می دیدم !
حمید مصدق : تولد ۱۳۱۸ ٬ وفات ۱۳۷۷
شاعری صاحب سبک در شعر نیمایی
آثار : آبی ٬ خاکستری ٬ سیاه . درفش کاویان . در رهگذر باد . از جدایی ها . تا رهایی .
از همراهیتون بی نهایت سپاسگزارم .
شاد شاد باشید ... .
یا علی .
امیدوارم موفق باشی شاپرک خانوم!
ترانه ای که محسن چاوشی خوانده بود تیکه هایی از شعر ی که نوشتی
وبلاگ جدیدت مبارک
شاپرک عزیز سلام.
قبل از هرچیز تولد وبلاگت رو بهت تبریک میگم.
اما چرا اسم وبلاگت رو اینجوری گذاشتی؟ مگه تو این سن آدم ها غم نان دارند؟!
بگذریم. ما که ۲۲ سالمون بیشتر نشده اما زندگی لعنتی پیرمون کرده شدیم تو مایه های ۶۰ سال!!!!!!!
راستی ممنون از اینکه به وبلاگ روزانه هام اومدی و یک کامنت مفصل گذاشتی.
اما من وبلاگ اصلی ام در بلاگفا هست که آدرسش به قرار زیره:
http://mytimes.blogfa.com/
خوشحال میشم دوست مجازی خوبی برای هم باشیم.
موفق و موید باشید (بیش از پیش)
علی یارتان (تا همیشه)
شاپرک
سلام دوست خوبم ٬ متشکرم که بهم سرزدی .
غم نان اگر بگذارد یکی از اشعار آقای شاملو ( الف بامداد ) ه ٬ که بی مناسبت با شاعرانه ها نیست وهم چنین بی مناسبت با این زمانه !
غم نان ٬ غم من ۱۸ ساله و شمای ۲۲ ساله نیست ٬ غم پدران ما هست ٬ غم ما خواهد شد وهم چنین غم نیاکان ما ... .