به نام یکتای بی همتا
سلام بر همه ی عزیزان و خوانندگان محترم.
من شاپرک ٬ متولد ۶۹ و دانشجوی رشته ی مهندسی برق هستم .
هرچند رشته ی من زیاد با شعر و شاعری در ارتباط نیست ٬ ولی بی نهایت عاشق شعر و مخصوصا شعر معاصر هستم .
در این وبلاگ سعیم بر آن است که شاعران شناخته نشده را به نحوی به خوانندگان بشناسانم و دراین میان شاید با مقداری از خاطرات و دستنوشته ها و عقاید شخصی هم در خدمتتون باشم .
الان برای مقدمه ی شروع وبلاگ ضمن عرض تبریک برای تولد بانو معصومه ( س ) شعر باران از حمید مصدق :
وای باران ٬ باران ...
شیشه ی پنجره را باران شست ٬
از دل من اما ٬ چه کسی نقش تو را خواهد شست ؟
گاه می اندیشم ...
خبر مرگ مرا با تو چه کس می گوید ؟
آن زمان که خبر مرگ مرا ازکسی می شنوی
روی خندان تو را کاشکی می دیدم
شانه بالا زدنت را بی قید
و تکان دادن دستت که مهم نیست زیاد
و تکان دادن سر
که عجب عاقبت مرد ؟
افسوس ٬ آه
کاشکی می دیدم !
حمید مصدق : تولد ۱۳۱۸ ٬ وفات ۱۳۷۷
شاعری صاحب سبک در شعر نیمایی
آثار : آبی ٬ خاکستری ٬ سیاه . درفش کاویان . در رهگذر باد . از جدایی ها . تا رهایی .
از همراهیتون بی نهایت سپاسگزارم .
شاد شاد باشید ... .
یا علی .